۲۱
ارديبهشت
دفتر نطق مرا بسته همی روزگار زنده پاییزیم,بی ثمرو بی بهار
اسب جوانی دوید زود به مقصد رسید آه سوارش کجاست,گشته همی بی سوار
شب را باوردارم
چرا که زیباست
شب تنهاست
شب سیاهی است
شب خموشی است
آسمان شب چراغانی است
مهتاب در شب رویایی است
شب خلوت است
رهایی است
عبدالرضاجلیلیان
چه کسی می داند
که تو در پیله ی تنهایی خود، تنهــــایی؟
چه کسی می داند
که تو در حسرت یک روزنه در فردایــی؟
پیله ات را بگشا،
تو به اندازه ی پروانه شدن زیبایــی!!
"سهراب سپهری"