می دونم می خونی :)

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

اولین سفر پاییزی

 چندین و چند روزی میشه  که از پست اولین بارون پاییزی میگذره 

 و امیدوارم تا به امروز آسمون شهراتون حسابی باریده باشه ..

 عرض کنم   خدمتتون که بنده برای اولین بار تو این فصل  عازم سفر شدم

 و  از اولین سفر پاییزی  با کوله باری  پر از  درس و تجربه خوش برگشتم :)

 فرصت نشد حلالیت بطلبم و بی خدافظی رفتم از این بابت شرمندم ..

و در آخر دم همتون گرم  که تو این مدت با حضور سبز  و کامنتای پر مهرتون  همراهی کردین

  نوبتیم که باشه نوبت خاموش کردن چراغای روشنه که بالای 150 تا چراغ می باشد :)

اولین بارون پاییزی

دیروز , اولین بارون  پاییزی از آسمون شهرمون بارید

 خدایا بخاطر بارش بارونت شکر 

مادرم

هر وقت درد می کشی قلبم کوچک و کوچکتر می شود..

 این روزها سلامتیت برایم از هر چیزی مهم تراست 

 الهی مادر باشی و سایه ات بالای سرم ..

کاشکی نمی رسیدم

 

  بعد از رسیدن به بعضی از آرزوها, میگی کاشکی نمی رسیدم ...

 

بعضی از چیزا اگه فقط  در حد همون آرزو باقی بمونه قشنگه....