۲۰
آبان
شبتون آرووم
و
چراغ امیدتون همیشه روشن
دفتر نطق مرا بسته همی روزگار زنده پاییزیم,بی ثمرو بی بهار
اسب جوانی دوید زود به مقصد رسید آه سوارش کجاست,گشته همی بی سوار
شب را باوردارم
چرا که زیباست
شب تنهاست
شب سیاهی است
شب خموشی است
آسمان شب چراغانی است
مهتاب در شب رویایی است
شب خلوت است
رهایی است
عبدالرضاجلیلیان
بازم چشمامو می بندم ، که خوبیهاتو بشمارم
نمی تونم فقط میگم ،خدایا دوستت دارم
اگر به آنچه که می خواستی نرسیدی
از آنچه هستی نگران مباش
نهج البلاغه(حکمت 69)