دلم می خواهد

   

شب آرامی بود

می روم در ایوان، تا بپرسم از خود

زندگی یعنی چه؟

چرا می خواستم خودمو بکشم

  قسمتی از دیالوگ کیوان و عموصابر تو سریال پریا 

---

 کیوان : نمی خوای بدونی چرا می خواستم خودمو بکشم .... 

عمو صابر  : حتما یه دلیل احمقانه ایی داشتی واسه خودت

 به نظر من زندگی اونقدر کوتاه هست که نیازی نیست ما کوتاهترش کنیم 

چه روز قشنگی :)

چه روز زیبایی خواهد شد 

 وقتی بهترینها را برای دیگران هم بخواهیم :)

روزتون خاص

 و لحظه هاتون ناب ناب

تنها دلیل ماندنش

تنها دلیل ماندنش یک خاطره خوب است 

 که داشت لابلای خاطرات پر درد بدیها دفن میشد 

دل نوشته های ماشینی :)

 

تا حالا دقت کردین به نوشته های پشت ماشین ؟؟؟

 بعضیا غمگین بعضیا خنده دار بعضیا عاشقانه و بعضیا عارفانه و...

 یه روز تصمیمم گرفتم یه قلم کاغذ دست بگیرم

 و تمام اون نوشته هارو یادداشت کنم

  والا  از اون روز تا حالا جز همین دو مورد چیزی ننوشتم 

کشتی نوح است یارب ناخدایش باش...

و

هر که مرا دید تو را نفرین کرد ....

تازه مورد داشتیم یارو پشت تراکتور نوشته کی به کیه؟

 من پرایدم :))

اینم یه مورد موتوری :)

شما هم اگه چیزی خاطرتون هست   بفرمایید:)